من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
یه وقتایی هم هست که تنت سرده ولی میدونی اگه پنجره رو ببندی خفه میشی... یه وقتایی هم هست که همه چیز مهیاست برای جا زدن؛ از بس هیچ چیز مهیا نیست.